عاشقانه های من

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

نازنین من

دیشب هم مانند شبهای دیگر به دلم رنگ غم خورده بود

ماهتاب آهسته از پس ابرهای افق خارج میشد

چند ستاره کوچک هم کم کمک بر گرد درخشش زیبایش آشکار شدند.

چشمهای نگران و خسته من نیز در آن حصار نورانی و پر جلال محصور میشد

پاسی از نیمه شب میگذشت،سکوتی سنگین حاکم بر محیط بود

می اندیشیدم که دیگر ذیروحی جز من و قلب من و ماهتاب و شمع بیدار نیست

ولی هنوز...دیگری هم بیدار بود

شب پره ای کوچک و ظریف از میان شعاع ماه خارج شد

اندکی بر فراز سرد و خاموش من چرخید

احساس کردم با صدای بالهای خویش میگوید:

ای عاشق بینوا پایه های کاخ وفا رو در هم بریز چه که ماهم در این سراب جان دادیم و

شبهای بسیار بر گرد صفای یار گشتیم

و بز زیبائیش چشم دوختیم ولی هرگز از آن شمع فروزان عشق،صدای نائی نشنیدیم و وفایی

ندیدیم

عاقبت پر سوختیم و آواره در دنیای ناکامگاران محبت شدیم

به شمع چشم دوختم و دیدم که از این اعتراف لرزش سخت بر شعله وجودش افتاد

و سر کشی سوزان و بسیار بر پایه حیات خویش بنهاد

شب پره کوچک با فاصله ای زیاد نیم رخی او را طواف کرد و بعد سریع و با شتاب در میان

انحنای ظلمات غرق و دور شد

ماه با طمئنینه ای زیاد در پشت کوهساران دور میلغزید و پیش میرفت

افکار من نیز همگام با او در پس تمام تریکی ها به جستجوی شب پره بود

*******************************************************************
به فدای چشم ماهت که سیاه گشته چون شب

ز لهیب خاک راهت همه عاشقان در تب

بخدا از آن گریزم که بجام اشک ریزم

همه ناله و فغانم پناه بر تو یا رب

 

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پیمان asheghe-maryam بازدید : 302 تاريخ : 13 / 4 / 1391 ساعت: 5:15